English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5220 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leading question U پرسش راهنمایی کننده
leading questions U پرسش راهنمایی کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrogators U پرسش کننده
interrogator U پرسش کننده
interrogatively U بشکل پرسش بطور پرسش
question U پرسش
queries U پرسش
query U پرسش
item U پرسش
queried U پرسش
questioned U پرسش
items U پرسش
querying U پرسش
questions U پرسش
test item U پرسش
orientates U راهنمایی
orientation U راهنمایی
orientate U راهنمایی
orientating U راهنمایی
leading U راهنمایی
instructions U راهنمایی
steerage U راهنمایی
instruction U راهنمایی
admonition U راهنمایی
a piece of advice U یک راهنمایی
guidance U راهنمایی
catechize U از راه پرسش
cross-examination U پرسش و مقابله
item difficulty U دشواری پرسش
cross-examinations U پرسش و مقابله
item selection U پرسش گزینی
question U تردید پرسش
item validity U اعتبار پرسش
catechise U از راه پرسش
debrief U پرسش کردن
debriefed U پرسش کردن
item analysis U تحلیل پرسش
catechist U ازراه پرسش
questioned U تردید پرسش
point of interrogation U نشان پرسش
interogation mark U نشان پرسش
questtioningly U پرسش کنل
questionary U پرسش نامه
questions U تردید پرسش
interrogarive pronoun U ضمیر پرسش
interrogatively U ازراه پرسش
inquiry U پرسش بازجویی
inquiries U پرسش بازجویی
questioningly U پرسش کنان
debriefs U پرسش کردن
leadingquestion U پرسش راهنما
in an interrogatory tone U با لحن پرسش
poseurs U پرسش دشوار
cross-examine U پرسش کردن از
cross-examined U پرسش کردن از
cross-examines U پرسش کردن از
indirect question U پرسش غیرمستقیم
cross-examining U پرسش کردن از
oblique question U پرسش غیرمستقیم
poseur U پرسش دشوار
posers U پرسش دشوار
poser U پرسش دشوار
question marks U پرسش نشان
question mark U پرسش نشان
floorer U پرسش سخت
educational guidance U راهنمایی اموزشی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
a quick word of advice U یک راهنمایی کوچک
misdirection U راهنمایی غلط
heralds U راهنمایی کردن
heralded U راهنمایی کردن
misguide U بد راهنمایی کردن
instructions U راهنمایی کردن
herald U راهنمایی کردن
instruction U راهنمایی کردن
lead U : راهنمایی رهبری
leads U : راهنمایی رهبری
directing U راهنمایی کردن
marshal U راهنمایی کردن با
marshaled U راهنمایی کردن با
lighted U چراغ راهنمایی
main U ی تر راهنمایی میکند
marshaling U راهنمایی کردن با
marshalled U راهنمایی کردن با
marshals U راهنمایی کردن با
admonitions U تذکر راهنمایی
pilotage U راهنمایی کشتی
heralding U راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن
guided U راهنمایی کردن
guide U راهنمایی کردن
light U چراغ راهنمایی
lightest U چراغ راهنمایی
aim U مراد راهنمایی
aimed U مراد راهنمایی
aims U مراد راهنمایی
conduce U راهنمایی کردن
guidable U قابل راهنمایی
redirection U راهنمایی مجدد
indication signs U علایم راهنمایی
intelligence office U دفتر راهنمایی
airt U راهنمایی کردن
traffic signal U چراغ راهنمایی
traffic light U چراغ راهنمایی
traffic lights U چراغ راهنمایی
catechism U پرسش نامه مذهبی
this very question U دقیقا همین پرسش
to overwhelm with questions U غرق پرسش کردن
multiple choice item U پرسش چند گزینهای
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
open ended question U پرسش باز پاسخ
item discrimination index U ضریب افتراق پرسش
catechisms U پرسش نامه مذهبی
circularize U پرسش نامه فرستادن
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
catechise U از راه پرسش یاددادن
catechize U از راه پرسش یاددادن
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
leap frog test U آزمایش پرسش قورباغه
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
quiz U شوخی پرسش و ازمون
quizzes U شوخی پرسش و ازمون
guided U راهنمایی کردن غلاف
instructs U اموختن به راهنمایی کردن
instructing U اموختن به راهنمایی کردن
instructed U اموختن به راهنمایی کردن
misdirects U راهنمایی غلط کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
instruct U اموختن به راهنمایی کردن
department of motor vehicles [DMV] [American E] U اداره راهنمایی و رانندگی
guide U راهنمایی کردن غلاف
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
redirected U دوباره راهنمایی کردن
lead out of danger U با راهنمایی از خطر رهانیدن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن غلاف
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
leads U رهبری کردن راهنمایی
misdirect U راهنمایی غلط کردن
misdirected U راهنمایی غلط کردن
misdirecting U راهنمایی غلط کردن
lead U رهبری کردن راهنمایی
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
inquisitorial U مقرون به سخت گیری در پرسش
inquires U پرسش کردن جویا شدن
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquired U پرسش کردن جویا شدن
resolveme this U این پرسش را پاسخ دهید
inquire U پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
enquires U پرسش کردن جویا شدن
enquired U پرسش کردن جویا شدن
multiple-choice U وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
beacons U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
directed U مستقیم راست راهنمایی کردن
directs U مستقیم راست راهنمایی کردن
pilots U راهنمای ناو راهنمایی کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
guided U راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide U راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot U راهنمای ناو راهنمایی کردن
piloted U راهنمای ناو راهنمایی کردن
guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمایی
Turn left at the traffic lights. از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to p angone with questions U با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
this act provoked my inquiry U این کار موجب پرسش من است
to p any one with question U کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs U فضولانه در باره کسی پرسش کردن
advisory system U سیستم خبرهای که کاربر را راهنمایی میکند
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
instructions U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
instruction U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
to bow in or out U با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
relational database management system U پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com